محل تبلیغات شما

●~ خاطرات پسـران اشـرافی ~●



سلام 
این هم از قسمت اخر لطفا اگر نظر پیشنهاد یا انتقادی نسبت به داستان داشتید باهام در میون بذارید خوشحال میشم بشنوم
رمز این قسمت رو برداشتم برای گرفتن رمز قسمت های قبلی زیر همین پست پیام بذارید.

http://s6.picofile.com/file/8209641742/RETURN_DES_BY_MARISHKA_KYUIE.jpg


 به دفتر خاطرات پاییزی اشراف زاده ها خوش اومدید
امیدواریم از رمانهای ما لذت ببرید
من ماریشکا هستم . نویسنده ای که 3 سال پیش روی دیوار عمارت خصوصی متروکه در بیرون شهر تابلوی عجیبی دیدم . عمارت مدت زیادی نبود که بیرون شهر پیدا شده بود و از اون جالبتر هیچ وارثی نداشت . تابلوی بزرگ طلاکاری شده روی دیوار بزرگترین سالن نشیمن اون کاخ که به رنگ دیوار و فرش خوش لعاب روی زمین جلوه میداد , نقاشی پنج پسر قدبلند رو دیدم , با لباسهای اشرافی و نگاه هایی که پشتشون تراژدی غمناکی دیده میشد . میخواستم سر در بیارم اونها دقیقا کی هستن که تا به خودم بیام چهره یکی از اونها بنظرم اشنا اومد , بیشتر دقت کردم.به قدری اشنا که از شوک دیدنش نفس توی سینه م حبس شد. با نگاهی لرزان و نگران چهره ی چهار پسر دیگه رو زیر نظر گرفتم.خدای من ! ممکن نبود !! داد زدم
:_کیوجونگ !!  ,  :_چی شده!؟ , :_اون پسرا توی اون تابلوی نقاشی , شبیه تو و دوستات نیستن!؟اخمی کرد و جلوی تابلو ایستاد, براندازش کرد و صدا زد:_جونگمین!؟  , :_چی شده؟! , :_اینها چقدر شبیه ما هستن. , :_هیون!؟  , :_چی شده؟! , :_بنظرت اینجا چه خبره!؟ , :_واو یونگ سنگ!!بیا اینجا رو ببین . , :_هیونگ جون .
خلاصه کنم . ما پا به شروع قصه ای گذاشتیم که از انتهاش بی خبر بودیم . درست وقتی هر پنج نفر از دوستانم جلوی اون تابلو ایستادن , یک معجزه ی زمانی مکانی خارق العاده مارو به گذشته برد .دوستهام رو گم کرده بودم فکر میکردم توی اون خونه تنهام , تا لحظه ای که با دیدن پسرهای توی نقاشی که با اخم سنگینشون جلوم صف کشیده و با برق الماس انگشتر هاشون نگاهمو جادو میکردن فهمیدم اشتباه میکردم . پسری که وسط ایستاده بود قدمی جلو اومد , :_تو کی هستی!؟خواستم حرفی بزنم که چشمم روی کلمات نوشته شده بر جلد دفتری که به دست داشت ثابت موند . "خاطرات پسران اشرافی"
لیست رمانها {کلیک}
برای مشاهده ی جدول داستان ها کلیک کنید {کلیک}
آدرس بعدی رو از طریق کانال تلگرام ما دریافت کنید {کلیک}
یا با ایمیل ما در ارتباط باشید
Colorfull.stories@yahoo.com


گروه وب پسران اشرافی یه زمانی که شما یادتون نمیاد
هر سال میتینگ برگذار میکردن
{خاطرات میتینگ ها. کلیک}




نویسنده های این وب راضی نیستن بدون نظر گذاشتن داستانشون خونده بشه . لینکهای دانلودمون از این به بعد رمزی میشه و در اختیار خواننده های ثابت وب خواهد بود 


برای گوش دادن به آهنگای خوشگل وب از مرورگر فلش پلیر دار تو گوشیتون استفاده کنید ^^

بچه ها کانال تلگراممون اینه ادرسش خیلی وقت پیش عوض شد

http://t.me/tanzaniaa


آخرین جستجو ها

نمایندگی provininap هواداران مهدی دس roudadepa اجاره سند جهت آزادی زندانی | اجاره وثیقه | سند اجاره ای نوشته های همایون رقابی کنکور غول نیست... eshghe man Custom Auto Electrical Cables,Cheap Single Core Copper Cables,Welding Lead Cable For Sale ecpruredan